پاورپوینت فلسفه دوازدهم انسانی (pptx) 10 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 10 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
فلسفه دوازدهم انسانی
درس ششم: خدا در فلسفه(2)
بحث فیلسوف، تا وقتی فلسفی است که ازروش فلسفی استدلال عقلی محض، تجاوز نکند و نتایج تفکر خود را به صورت استدلالی عرضه نماید.
فیلسوف کسی است که براساس قواعد فلسفی عقیده ای را پذیرفته و با قواعد فلسفی از عقیدۀ خود دفاع کند.
فیلسوف معتقد به خدا، از طریق استدلال به خدا اعتقاد پیدا کرده است و از همین طریق هم از خدا دفاع می کند.
اثبات وجود خدا از طریق عقل و استدلال
برخی از فلاسفۀ اروپایی به این نتیجه رسیده بودند که وجود خدا را نمی توان از طریق ازطریق عقل و استدلال عقلی اثبات کرد.
امّا فیلسوفان مسلمان، از فارابی تا ملاصدرا و فلاسفۀ معاصر، نظرشان براین است که اثبات وجود خدا از طریق استدلال عقلی امکان پذیر است.
استدلال فارابی در اثبات وجود خدا
الف) در جهان پیرامون ما اشیایی هستند که وجودشان از خودشان نیست و معلول چیزهای دیگرند.
ب) وجودِ علت بر وجودِ معلول مقدّم است و وجودِ معلول مشروط به وجودِ علت است یعنی، فقط درصورتی که علت موجود باشد، معلول هم موجود خواهد بود.
ادامه برهان فارابی
ج)اگر معلولی که اکنون موجود است علتی داشته باشد که آن علت هم خودش معلول باشد، به ناچار، این معلول هم علت دیگری دارد. حال اگر این علت دوم هم معلول باشد، برای موجود شدن به علت سومی نیازمند است. اکنون اگر سلسلۀ علت ها بخواهد تا بی نهایت پیش برود، یعنی منتهی به علتی نشود که معلول دیگری نباشد، «تسلسل علل نامتناهی» پیش می آید و چنین تسلسلی محال است؛ زیرا اگر سلسلۀ علت ها بخواهد تا بی نهایت به عقب برود، اصلاً نوبت به معلولی که هم اکنون پیش روی ماست، نمی رسد. به عبارت دیگر، ابتدا داشتنِ سلسلۀ بی نهایت قرار دارد، خود متناقض و غیرممکن است.
سلسلۀ موجودات معلول نیازمند موجودی است که معلول نباشد. پس، درا بتدای سلسلۀ علت ها و معلول ها علتی وجود دارد که وجودش وابسته به دیگری نیست؛ یعنی خودش واجب الوجود و «عله العلل» موجودات دیگر است.
استدلال ابن سینا در اثبات وجود خدا (برهان وجوب و امکان)
1-وقتی به موجودات این جهان نگاه می کنیم، می بینیم که این موجودات در ذات خود نسبت به وجود و عدم (بودن و نبودن) مساوی اند؛ هم می توانند باشند و هم می توانند نباشند. به عبارت دیگر ذاتا ممکن الوجودند.
2-ممکن الوجود بالذات، برای ا ینکه از تساوی میان وجود و عدم درآید و موجود شود، نیازمند واجب الوجود بالذات است؛ موجودی که وجود، ذاتی او باشد.
3-پس، موجودات این جهان به واجب الوجودی بالذات وابسته اند که آنها را ازحالت امکانی خارج کرده و پدید آورده است.
فلاسفۀ مسلمان و معناداری حیات
بحث دیگری که فلاسفۀ مسلمان در کنار اثبات وجود خدا داشته اند، بحث دربارۀ تأثیر این اعتقاد در زندگی انسان و نقش آن در معنا بخشی به حیات بشری است.
در مقام مثال، آنان وجود خدا و تأثیر آن در حیات انسانی را شبیه به وجود آب و نقش آن در حیات جسمانی بشر می دانند. آنان می گویند که بشر ابتدا از طریق حواس به وجود آب پی می برد و آن را یک امر واقعی می یابد؛ آنگاه این آب واقعی را می نوشد. این آب واقعی است که نیاز او را برطرف می کند و سیرابش می سازد.
خدا نیز همین گونه ا ست؛ اعتقاد به خدایی می تواند به زندگی معنا دهد وا نسان را وارد مرتبه ای برتر از زندگی کند که به کمک عقل و منطق یا هرراه دیگری وجود او را پذیرفته باشد و در ارتباط روحی و معنوی با او زندگی کند.
از نظر یک فیلسوف الهی، پذیرش وجود خداوند با صفاتی که دارد، به فیلسوف این امکان را می دهد که بتواند معیارهای یک زندگی معنادار را به دست آورد:
1-جهان را غایتمند بیابد و آن را توضیح دهد.
2-انسان را موجودی هدفمند بشناسد و این هدف را مشخص کند.
3-برای گرایش فطری انسان به خیر و زیبایی مابِازِائی واقعی قائل شود.
4-آرمان های مقدس و فراتر از زندگی مادی را معتبر و درست بداند.
5-در برابر یک وجود متعالی و برتر احساس تعهد و مسئولیت داشته باشد.
*اگر فیلسوفی نتواند وجود چنین خدایی را اثبات کند، امکان پذیرش پنج گزارۀ فوق را از دست می دهد.