دانلود پروپوزال اثربخشی شناخت درمانی هستی نگر بر کاهش نشانگان افت روحیه زنان مبتلا به ویروس نقص سیستم ایمنی انسان (HIV) (docx) 35 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 35 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
بیان مسئله
افراد مبتلا به ایدز به واسطه گرفتار شدن به یک بیماری مزمن، ناتوانکننده، بالقوه کشنده و با پیش آگهی وخیم، در گسترهای از فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی محدود میشوند که به عنوان عاملی تنشزا در این بیماران مطرح است. به واسطه ویژگیهای این بیماری و روشهای انتقال آن در معرض انگ اجتماعی و به تبع آن فشارهای روحی_ روانی ویژهای قرار میگیرند. این افراد همچنین باید با ترس مرتبط با بیماری؛ مانند ناتوانی، افزایش وابستگی، کاهش مهار بدنی و درد مبارزه کنند. دور از انتظار نیست که گسترهای از آشفتگیهای روانی از حالت نسبتاً سبک مانند بیتفاوتی بیمارگونه، احساس گناه، درماندگی و ناامیدی تا حالتهای شدید مانند اختلالهای اضطرابی، افسردگی و گاهی افکار خودکشی در این افراد دیده میشود (شاکری و همکاران، 1387). ابتلا به HIV سیر زندگی فرد را تغییر میدهد و باعث کاهش اعتمادبهنفس، افزایش احساس آسیبپذیری، علائم جسمانی و افکار آشفته در مبتلایان میشود و عملکرد روزانه فعالیتهای اجتماعی و آرامش فکری را دچار نابسامانی میکند (اولیو، روآ و دلیون، 2003). ادبیات پژوهشی نشان داده که افراد به دنبال تشخیصهای بیماری تهدیدکننده زندگی، یک بحران وجودی را تجربه میکنند (کات،2002، کوچینو و کان، 2005). بحرانی که شامل به هم ریختن فرضیات اولیهمان در مورد احساس کنترل و تواناییمان در پیشبینی آینده است (لیانگ و همکاران، 2010؛ نقل از نقیائی، بهمنی، خراسانی و قنبری مطلق، 1392).
به این ترتیب تجربه دردناکی که تشخیص و درمان عفونتHIV به همراه دارد میتواند موقعیت بنیادین و اساسی وجود بشر را لمس کند و در ارتباط با متناهی بودن، بیمسئولیتی در برابر زندگی، تنهایی و بیمعنایی موضوعات و مسائلی را بیافریند.
یکی از عوامل روانشناختی که باعث شده فرد مبتلا به HIV مثبت با مرگ، مسئولیت، بیهدفی و احساس تنهایی دست و پنجه نرم کند، اضطراب وجودی است. اضطراب، ابزار ارزشمندی برای کمک به ما در جهت آگاه شدن بیشتر از واقعیت است. اگر بخواهیم زندگی را به طور کامل تجربه کنیم باید بتوانیم اضطرابمان را پذیرفته و آن را بشناسیم (یالوم و می، 2001؛ نقل از بهمنی، اعتمادی، شفیع آبادی، دلاور و قنبری مطلق، 1389). از دید وجودنگرها نخستین احساس مورد توجه برای درك هیجانهای انسان، اضطراب است. اضطراب به دو نوع اضطراب روان نژند و اضطراب وجودی یا سالم بازمیگردد (رولو می، 1970؛ نقل از بهمنی و همکاران، 1389). درحالیکه اضطراب وجودی بخش طبیعی و سالم موقعیت انسانی را تشکیل میدهد، اضطراب روان نژند حاصل پاسخ نامناسب به منبع تهدید یا محصول بازپسزنی و یا یک تعارض درونی است. وجودنگرها منشأ بسیاری از حالات هیجانی ناخوشایند را اضطراب و روشی که فرد برای مواجهشدن با آن در پیش میگیرد، میدانند. اضطراب از تلاشهای فرد برای زنده ماندن و حفظ کردن و دفاع کردن از وجود خویش ناشی میشود و احساسهایی را که اضطراب به وجود میآورد، جنبه اجتنابناپذیر شرایط انسان است. اضطراب وجودی به صورت نتیجه اجتنابناپذیر روبرو شدن با مرگ، انزوای وجودی و بیمعنائی توصیف شده است (یالوم، 1980؛ نقل از کوری، 2005)؛ بنابراین وجودنگرها این اضطراب را تحت عنوان اضطراب وجودی معرفی کرده و آن را تجربهای اصیل میدانند که هر انسانی باید بتواند با آن مواجه شده و پاسخ اصیل نیز به آن بدهد.