پاورپوینت مدیریت کیفیت جامع (pptx) 24 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 24 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
بنام خدا
1
مدیریت کیفیت جامع(TQM (
TOTAL
جامع( فراگیر)
Quality
کیفیت))
Management
مدیریت))
- مقدمه
-تاريخچه مديريتي کيفيت جامع
-فلسفه مديريتي
-مديريت جامع ،فلسفه مديريتي برتر
-مفهوم مديريت کيفيت جامع
-اهداف مديريت کيفيت جامع
-نقش مديريت کيفيت جامع
-ارکان فلسفي مديريت کيفيت جامع
-فرض هاي مديريت کيفيت جامع
-اصول مديريت کيفيت جامع
-هشت رکن مديريتي در مديريت کيفيت جامع
-مديريت کيفيت جامع و بهبود مستمر
4
عناوین
مقدمه
مديريت کيفيت جامع TQMيکي از کاملترين و کاراترين فلسفه هاي مديريتي است که به نحو شايسته اي مباحث کيفيت و رضايت مشتري را در بر مي گيرد.
از نکات برجسته و ممتاز مديريت کيفیت جامع اين است که بسياري از فنون و روش هاي مرتبط با مسائل مديريتي و کيفیتي را به طور جامع و با تلفيقي مناسب و به صورت يکپارچه در خود جاي داده است .
به عبارت ساده معناي مديريت کيفيت جامع عبارت است از درگير کردن همه افراد در همه امور سازمان ،به گونه اي که در جهت اهداف و کوشش هايي قرار گيرند که سبب بهبود عملکرد در تمامي سطوح سازمان گردد .
هدف کليه تلاشهاي مديريت کيفيت جامع :1-بهبود و حفظ کيفيت 2-جلب رضايت کامل مشتري با کمترين هزينه
5
هرچند مدیریت نزد بسیاری تنها عمل است و نه اندیشه اما باید دانست بدون اندیشه هم مفهومی به نام مدیریت نخواهیم داشت
تاريخچه مديريت کيفيت جامع :
چارچوب نظري و الگوهاي موجود در نظام مديريت کيفيت جامع ،به تدريج و طي چند دهه پيش به وجود آمده اند . در اين ميان افرادي مانند دمينگ ،جوران و کرازبي در شکل گيري روند مديريت کيفيت جامع نقش اساسي داشته اند و نظريات آنها به عنوان فلسفه هاي پايه اي مديريت کيفيت جامع به شمار مي رود.
6
7
1- مفهوم هدف : ايجاد اهداف ثابت و دايم براي بهبود كيفيت محصول و خدمات ( براي اصلاح و پيشرفت توليد و خدمات داشتن ديدگاه و شناخت كلي از كاري كه مي خواهيم انجام دهيم الزامي است )
2- انطباق مديريت سازمان ها با اين فلسفه نوين ( فراگيري فلسفه جديد و آموزش آن به كاركنان ، توزيع كنندگان و مشتريان و به مفهومي تعاون به نفع همه )
3- تغيير شيوه قديمي بازرسي انبوه محصولات و خدمات در خاتمه كار ( كاهش ضايعات )
4- عدم تشويق و پاداش تنها بر اساس قيمت هاي در مقابل سعي در كمتر نمودن هزينه كل از راه دريافت مواد اوليه از تعداد كمتري از عرضه كنندكان
5- بهبود و بازسازي مداوم تك تك فرآيندهاي برنامه ريزي ، توليد و ارائه خدمات ( هميشه چيز بهتري وجود دارد ! )
6- جانشيني روش جديد و آموزش نيروي انساني و كاربرد آمار ( تلاش براي پيشرفت )
7- انطباق و جانشيني سرپرستان به منظور تمركز سرپرستي بر ياري رساندن به افراد براي انجام بهتر وظايفشان ( كيفيت قابل تفويض نيست . مديريتي كه توانايي ها و استعداد هاي مختلف افراد را تشخيص دهد مديريتي موفق است )
8- از بين بردن ترس از برنامه هاي جديد و تشويق ارتباطات دوطرفه ( همكاري و تعاون همراه با احترام متقابل )
9- شكستن سد ارتباطي بين كاركنان و تشويق به حل مشكل از راه كار گروهي ( راه اندازي سيستمي بر پايه تعاون زيرا كه سيستم موفق افرادي موفق دارد )
10- تبعيض نگذاشتن بين نيروي كار و پرهيز از تعيين اهداف چندگانه و متعدد براي دست اندر كاران مديريت ( كنار گذاشتن شعار و اندرز و هرچه كه مانع پيشرفت شود )
11- از بين بردن موانع و عواملي كه باعث خدشه دار كردن غرور كارگران مي شود ( كنار گذاشتن اهداف دست نيافتني زيرا كه نتيجه كار بازتابي از روش كار است )
12- تشويق همه كاركنان براي كسب آموزش هاي بيشتر و همچنين خودپروري ( هدف از كار بايد لذت از كار باشد )
13- فعاليت همه جانبه در جهت ايجاد تحول در سازمان ( وارد شدن به برنامه آموزشي سالم )
14- حذف شعارها و اهداف بي مورد و غير واقعي ( به انجام رساندن كامل تغيير - تثبيت و تقويت )
كل اين چهارده نكته يك هدف را دنبال مي كنند : اين كه شرايطي را فراهم كند تا مردم با لذت كار كنند. هنگامي كه شركتي هيچ انگيزه و هدفي نداشته باشد كاركنان آن چگونه مي توانند با لذت كار كنند.
اصول چهارده گانه دمینگ
فلسفه مديريتي
ارتقاي کيفيت از انتخاب فلسفه مديريتي شروع مي شود. در سفر بي پايان ارتقاي کيفيت نقطه شروع براي تلاشهاي ارتقاي کيفيت در يک سازمان انتخاب آگاهانه يک فلسفه مديريتي است. ابتدا بايد مديران ارشد سازمان از ميان فلسفه هاي مديريتي رايج فلسفه اي را براي جهت دادن به تلاشهاي سازمان خود انتخاب نمايند
معيارهاي براي انتخاب يک فلسفه مديريتي ارجح :
1-معيار اول فلسفه انتخابي بتواند مشتري محوري ،کيفيت و ارتقاي مستمر را در فلسفه يک سازمان ادغام کند .
2-دومين معيار اين است که عناصر اصلي تشکيل دهنده آن ساده ،شفاف و براي همه قابل در ک باشد .
3-معيار سوم اين است که همه اجزا و عناصر يک سازمان را به عنوان يک سيستم با هم هماهنگ و هم جهت کند و به تعامل آ نها جهت گيري دهد.
4-معيار چهارم اين است که فضاهاي خالي بين نمودار سازماني را پر کند .
8
معيار پنجم اين است که بتواند جو سازماني را به يک جو يادگيري تبديل کند .
معيار ششم اين است که بتواند بدون اعمال زور رهبري را در سازمان توزيع نمايد .
معيار هفتم اين است که براي ارتقاء عملکرد سازمان يک ديدگاه استراتژيک داشته باشد .
معيار هشتم اين است که اتکا به اعداد و ارقام و سنجش را ترغيب مي کند .
نکته:
بايد توجه کرد که انتخاب درست اگر چه بسيار حائز اهميت است ،ولي اگر قرار است فلسفه مديريتي انتخاب شده موجب تحول اساسي در سازمان گردد اجراي صحيح آن کمتر از اجراي آن نمي باشد.
9